حاج سعید قاسمی: به بهانه تخریب احمدینژاد، تفکر انقلابی امام(ره)
حاج سعید قاسمی در سخنانی به تخریبهای روزافزون علیه احمدینژاد توسط رقبای انتخاباتی واکنش نشان داد و تأکید کرد که این تخریبها در حقیقت به قصد کینهتوزی علیه امام و آرمانهای انقلاب انجام میشود. متن سخنان این فرمانده ارشد دفاع مقدس که در مجموعه فرهنگی سیدالشهداء(ع) تهران ایراد شد، در ادامه آمده است:
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«السلام علیک یا روح الله ایها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله و للأئمة المعصومین علیهم السلام و یالیتنی کنا معکم و افوز فوزا عظیما»
ضمن تشکر از همه عزیزانی که بزرگواری کردند، همه عزیزانی که با پول شخصی خودشان این محفل را برای امروز اجاره کردند، نه از پول بیتالمال و هزینههای آنچنانی که این روزها مرسوم است و همه بزرگانی که از راه های دور و نزدیک آمدند و وقتشان را برای این محفل گذاشتند. حقیقتاً انقلابی که اتفاق افتاد، ماهیت ویژه ای داشت و دارد. خود حضرت روح الله جزء لایتغیر و تفکیک ناپذیر آتشفشان و آن حرکت عظیم -انفجار نور- بود- که در ایران اتفاق افتاد. او در آموزه هایی که به ما آموخت، ما را از 2 اسلام مطلع کرد. عجب! دو اسلام؟ برای ما گفت که یک اسلام، اسلام اشرافیت است، اسلام ابوسفیان است، اسلام مقدس نماهای بیشعور حوزه های علمی و دانشگاهی، اسلام ذلت و نکبت است. عجب! اینها هم اسلامند. اسلام پول و زور. اسلام فریب و سازش و اسارت، اسلام حاکمیت و سرمایه و سرمایه داران و در یک کلام اسلام امریکایی.
و اسلام دیگری در مقابل این اسلام یاد کرد، اسلام مبارزه، اسلام خون، اسلام قیام، اسلام، ایستادگی و در یک کلام به تعبیر او اسلام ناب محمدی (ص). با این تفکر از حضرت روح الله آشنایی دارید. امروز مقوله ای دیگر را می خواهم خدمت شما عرض کنم. در شناخت حضرت روح الله نیز 2 روح الله داریم و 2 روح الله رابه شما شناساندند. یک روح الله آنکه خودمان در بخشی از حیات طیبه اش زندگی کردیم و مستقیماً از نفسش درس گرفتیم و استنشاق کردیم در حال و هوایش. و یک خمینی دیگری که بعدها بچه هایمان و در حال حاضر می شناسانند. و آن خمینی پاستوریزه و هموژنیزهای که سعی دارند با گرفتن و مصادره کردن و حذف بخشی از تفکراتش آن بخش دیگری را به ما بقبولانند که مطلوب حالاتشان و به نفعاشان است.
همیشه برای ما در سخنرانی ها این مشکل وجود داشته که وقتی می بینیم اغیار و دوربین های غریبه در مجلسمان می آیند، سخن گفتن پیوسته سخت می شود. به ما بچه مسلمانها یاد دادند هدف وسیله را توجیه نمی کند و تو بنا نداری که بخواهی رقیب را بکوبی و دست به هر هدفی بزنی. و دوم اینکه برداشت ژورنالیستی از کلمات مشکلی بوده که ما همیشه داشتیم و داریم. یعنی وقتی یکی دو ساعت صحبت می کنیم، اگر حواستان نباشد یا اتفاقاتی بیافتد، از کلمات مصادره به مطلوب و همان را تیتر می کنند. خواهش دارم که یک مقدار توجه به عرایض بنده داشته باشید، چون بعدها امکان این اتفاق روی تیترها و موبایلها وجود دارد اما این مهم نیست. مهم این است که شما جان و فحوای کلام را بگیرید. آنچه جان انقلاب را بیان می کند، در چند پارامتر دوست دارم که برای شما مستقیماً و بلافاصله از فرمایشات خود امام(ره) نقل بکنم.
می فرمایند: "واقعیت این است که دول استکبار شرق و غرب ماهیت انقلاب را دارد می گوید. چیزی که امروزه اصل این ماهیت را در کلمات آقایان و در آموزه هایی که در دانشگاه ها به ما می دهند آنها زیر سؤال می برند. واقعیت این است که در دول استکباری شرق و غرب و خصوصاً آمریکا و شوروی عملاً جهان را به 2 بخش آزاد و قرنطینه سیاسی تقسیم کردند. در بخش آزاد جهان این ابرقدرتها هستند که هیچ مرز و قدر و قانونی را نمی شناسند و تجاوز به مواضع دیگران را استعمار و استثمار و بردگی ملت ها را امری ضروری و کاملاً توجیه شده و منطقی و منطبق با همه اصول و موازین خود ساخته و بین المللی می دانند. اما در بخش قرنطینه سیاسی که متأسفانه اکثر ملل ضعیف عالم و خصوصاً مسلمان ها در آن محصور و زندانی شدهاند هیچ حق حیات و اظهارنظری ندارند. همه قوانین و مقررات آنها همه قوانین ریخته شده و دلخواه نظامهای دست نشاندگان و دربرگیرنده منافع مستکبران خواهد بود. متأسفانه اکثر عوامل اجرایی آن بخش همان حامیان تحمیل شده یا پیروان خطوط استکبار که حتی فریاد زدن ازدرد را در درون این حصارها و زنجیرها جرم و گناه نابخشودنی می دانند."
جای دیگر در خصوص انقلاب می فرمایند که مسلمانان و مردم عزیز ایران عظمت این انقلاب اینقدر است که اگر ایران صدها بار با خاک یکسان شود وهیچ نماند از او، الا این مقوله که به همه مظلومین و محرومین این کلان و این اعتبار را بخشیده ایم که به تعبیر ایشان می شَد ای مظلومین، محرومین، پابرهنگان، سیلی خوردگان پشت سر ما بیایید. ما زدیم، گرفتیم شد و می شود. یعنی اگر انقلاب نابود شود، حتی می زدند همه شما از بین میرفتید، از بابت این یک دهه که 3 دهه از آن گذشته از بابت همه محرومین و مظلومین ثابت شد که می شد، می شود یک محسن وزوایی بزند فرمانده عملیات بشود، لانه جاسوسی را با 52 نفر بگیرد، از معاون سفیر سولیوان تا آن نیروها را 444 روز بگیرند و امریکا هیچ غلطی نتواند کند. امریکاییها وادار کند که قطعنامه ایران را امضا کنند که در طول تاریخ حیاتشان نه با یک کشور همطراز بلکه با یک کشور جهان سوم پای میز مذاکره بیاوریم. جای این مطلب اینجا نیست قبلاً این حرفها را با جمعی از دوستان گفتیم. باز درخصوص ماهیت ریشه ای انقلاب می فرمایند: «جهان خواران وسرمایه داران و وابستگان آنان توقع دارند که ما شکسته شدن نونهالان و به چاه افتادن مظلومان را نظاره کنیم و هشدار ندهیم؛ وحال آن که این وظیفه اولیه ما و انقلاب اسلامی ماست که در سراسر جهان صلا بزنیم که ای خواب رفتگان!ای غفلت زدگان!بیدار شوید و به اطراف خود نگاه کنید که درکنار لانه های گرگ؛ منزل گرفته اید. برخیزید که این جا جای خواب نیست!و نیز فریاد کشیم! سریعا قیام کنید که جهان ایمن از صیاد نیست...»
نگاه نکنید به خودتان که این مفاهیم به گوشتان آشناست، حزب اللهی هستید، اینها دراثر اینکه بازخوانی درست نمی شود، مشخصاً در معرض تحریف قرار گرفته است.
ما درصدد پشتیبانی خشکاندن ریشه های صهیونیستی نظامهایی که بر این 3 پایه قرار گرفتند، هستیم. این واقعیت را در سیاست خارجی و بین الملل اسلامی خودشان بارها اعلام نموده اند که در صدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخوران بوده و هستند، حال اگر نوکران امریکا نام این سیاست را توسعه طلبی و تفکر تشکیل امپراتوری بزرگ می گذارند، از آن باکی نیست و از آن استقبال می کنند. امام در صددند ریشه های فاسد صهیونیزم، سرمایه داری و کمونیزم را در جهان بخشکانند، تصمیم گرفته اند به لطف و عنایت خداوند بزرگ نظام هایی را که بر این 3 پایه استوار گردیده اند، نابود کنند و نظام اسلام رسول الله را در جهان استکبار ترویج نمایند و دیر یا زود ملت های در بند شاهد آن خواهند بود. با تمام وجود از گسترش باج خواهی و مصونیت کارگزاران آمریکایی، حتی اگر با مبارزه قهرآمیز هم شده باشد، جلو گیری می کنند.
بعد از گذشته 3 دهه ازپیروزی انقلاب، امروز مظلومترین تفکر، تفکر معمار خود این انقلاب است که قبل از اینکه وارد مسائل انتخابات و اینکه چه رئیس جمهوری می خواهیم انتخاب کنیم شویم باید روی آموزه هایی که او به ما دستور داده تأمل کنیم، ببینیم چه به ما گفته، اصول و مبانی انقلاب را بشناسیم تا بعد از اینکه در خیابان به دستمان تراکت دادند، وقتی که با کلمات ظریف و مخملی و رنگارنگ اصل تفکر انقلاب را که برای آن قیام کردیم و خون دادیم و برای آن اقدام کردیم، زیر سؤال می برند، آنجا دقیقاً تشخیص دهیم. امروز همه عزیزانی که کاندیدا هستند و رقیب هستند، خودشان را منتسب به این تفکر می دانند. دعوا سر چیست؟ چرا خودتان را اذیت می کنید؟ همه اینها عزیزند. زندان رفتند، شکنجه رفتند، دعوا سر چیست؟ یک جای کار گیر دارد. از یک جایی باید سره را ازناسره تشخیص داد. کجاست آن قصه؟ چرا هر دفعه یک اتفاقی پیش می آید، برخی گیج می شوند، کلافه می شوند، نمی تواننند تصمیم بگیرند. برای اینکه اولاً این تفکر یک پکیج است به تعبیر امروزی ها یک بسته است که این بسته را باید باهم قبول داشته باشیم. همه اش با هم، نه اینکه "نؤمن ببعض و نفکر ببعض" آنجایی که دوست داری، خلع سلاح کنی و آنجایی را که دوست داری، حذف کنی. آنجا دچار یک اتفاقاتی می شویم و داستان از اینجا شروع می شود. براساس این تفکر انقلابی شد و براساس این تفکر، 2 سال بعد از اینکه این انقلاب به تثبیت نشست، جنگ نابرابری مجدداً اتفاق افتاد که داستان را می دانید. ولی آخر قصه متأسفانه علیرغم اینکه تأکید داشت تا یک ماه قبلش تا چند روز قبلش که باید حسینیها آماده باشید و سلاح به دست بگیرید، کسی نباید سست بشود، یکدفعه پیامی صادر شد ما در خط بودیم. می گفتند آقا پشت قصه را دارند می بندند، گفتیم غیرممکن است، تا روح الله است، نمی شود. ظهری شد خبر دادند آقا قطعنامه 598 پذیرفته شد. در این پیام، حضرت روح الله می گویند که عزیزان من تا دیروز و تا قبل از این پیام به همان چیزی که وعده داده بودم، اعتقاد داشتم و گفتم که بجنگید لیکن مسائلی پیش آمد که از بازگو کردن آن معذورم و خودداری می کنم و در آینده ان شاءالله مشخص خواهد شد. این مسائل چه بود و توسط چه کسانی اتفاق افتاد؟ آیا ترس از امریکا بود و فرانسه که تهدید کرده اگر ایران حاضر نشد از مواضعش عقب بکشد ما سلاحی می دهیم که جنگ را یکسره کند. آیا نسبت به فشارها و مسائل داخلی توسط چه کسانی و توسط چه جریانانی این اتفاق افتاد؟ این موضوع چند روز پیش اینجا بحث شد و برخی جاها اسم افراد آورده شد و اتفاقاتی که افتاد. من در این جلسه مجال آن را نمی بینم. این پازل هنوز که هنوز است، کامل نشده و شما باید دنبال آن باشید که چرا این اتفاق که نقطه عطف انحرافات بود، پیش می آید که این تفکرات و راهکارها هم به نتیجه نمی رسد. اینکه این پازل چگونه باید تکمیل شود و توسط چه کسی نمی دانم. ولی یک ماه دیگر وقتش است. همین که وقتش می شود، یک آتش هایی ریخته می شود سیاسی ها نظامی ها را زیر سؤال می برند و نظامی ها سیاسی ها را. بعد هم داستان تمام می شود و می بینیم که همان نظامی ها و سیاسی ها با همدیگر دوباره چایی قندپهلو می خورند. بعد می گوییم که این اختلاف وجنگ زرگری چه بود و چگونه شد؟
اما دوستان در زمان حیات شما هم یکبار دیگر این فاجعه اتفاق افتاد. کی؟ ما نبودیم. حواسمون نبود. حواست بود. اینقدر بازار زرگری ضربه های آنها بود که لابلای آن این توطئه را خدا خواست خنثی کرد. کی؟ زمانی که بیش از 130 نماینده نامرد، در دوره گذشته در این مجلس نامه ای دیگر به رهبر نوشتند که آقا ببین ما یک تجربه تلخ داریم در 598. ده سال حضرت روح الله امکانات، سرمایه، کشته، شهید، جنازه نشد دیگر! نوشتند و دادند به رهبر! و لذا کمال امتنان را از حضرت عالی داریم برای اینکه دو مرتبه این اتفاق نیافتد شما اگر خواستید ادامه بدهید کمال امتنان خواهد شد شما هم جام زهر را بنوشید! دقیقاً این کلمات بود. اگرچه اگر جای شما بودم و اگر هم حواسم جمع می بود، آن روز قاطی میکردم. اینقدر جلوی مجلس می نشستم تا تکلیفم را با اینها مشخص کنم. اگرچه این کار را بسیار ظریف کردید. در دور بعد حذفشان کردید و نگذاشتید آن تفکر جمع شود. اگر این اتفاق مشخصاً تفکر است، بحث اشخاص نیست. یعنی تفکری باطل که می گوید آن روزها انقلاب کردیم، درست، الآن آمدیم گرفتیم. اما این مدل حرفهای تند و تیز دیگر جواب نمی دهد. از اینجا اصل اختلاف شروع می شود. از اینجا به بعد که باید به تعبیر سید مرتضی آوینی جماعت از کدامین قبیلهاید؟ کم کم خاکریزها جدا می شود. مرزبندیهاجدا می شود. تا کجا شما با این تفکر موافقید و چقدر آن را قبول دارید و چقدر آن را قبول ندارید؟ از اینجا به بعد اگر ما تاکتیک ها و استراژی ها را یاد بگیریم، می توانیم ماهی گرفتن را خودمان یاد بگیریم نه اینکه هربار کلافگی بگیریم و بگوییم آقای فلانی آقای بهان من کلافه ام به چه کسی رأی بدهم؟ الآن بحرانی شده در دانشگاه که آقا تکلیف من چیست؟ به کجا و به چه سندی، چه مانیفستی چه اصولی باید معتقد باشیم؟ به تعبیر طلاگران، محک چیست که بزنند و تشخیص بدهم که این اصل هست یا اینکه نه، قلابی است؟
انتخاباتی در 3 دوره گذشته اتفاق افتاد که براساس تحلیلگرانی که بر این کوس می زدند که این تفکر دیگر جواب نمی دهد و باید کم کم حذف شود و در یک مقطعی شد، یعنی اینکه تفکر هاشمی و بعد از آن تفکر خاتمی، می گفتند که دیگر گمانه زنی های ما نشان می دهد، این کار تمام است. اگرچه خیلیهایشان مثل اکبر گنجی جگر نمی کردند که بگویند باید این تفکر را در زباله دان تاریخ پیدا کرد. اما خیلی معلون تر این تفکر را در جامعه تسری دادند. براساس این تفکر، در دوره قبل بسیار راحت گفتند که مردم خسته اند، دنبال مبارزه و تفکرات ارزشی نیستند.
گمانه زنی هایشان در دانشگاه و در جاهای دیگر این بود که اول این است، دوم فلانی و سوم بهمان است. یا اینکه مردم مشکل اقتصادی دارند که معلوم شد آن هم دروغ است اگر مشکل اقتصادی داشتند به 50 تومانیها رأی می دادند. الآن هم همینطور، تازه نرخ بالا رفته، شده 70 تومان. ما 4 نفریم در خانه 4 تا 70 تومان 280تومان، خدا پدرت رو بیامرزه! اما در انتخاب قبل این اتفاق افتاد. مردم و حزب الله در اوج استیصال و براساس تکلیف رفتند به کسی رأی دادند که نه شناخت کامل نسبت به او داشتند، نه قد داشت به تعبیر امروزیها و نه قیافه و حتی توهین کردند به او و گفتن از لپلپ درآمده است. این مردم در شرایطی رأی به این چهره دادند که برخی مراجع مذهبی ما، مسئولین نظامی و مسئولین سیاسی ما اقبالشان روی کسان دیگری بود ولی این آدم از خود مردم بود.
در کمال ناباوری یک سونامی اتفاق افتاد که امواجش آنها را اذیت می کند. مشخص بود که مردم به دنبال قیافه، چهره، لباس روحانی، هیکل آرنلودی، تیپ، موها را رنگی کن، عینک را فنس کن و... نیستند. مردم گفتند التماس دعا جمع کن این حرفها را. تفکر چه داری بیا وسط میدان. این مردم همان مردمی هستند که به بنی صدر 11میلیون رأی دادند. جا دارد از پدر و مادرت بپرسی چرا به بنی صدر رأی دادی. گول چه چیزی را خوردند، به بنی صدر رأی دادند. آمد گفت پدرم آیت الله است، کتاب اقتصادی اسلامی نوشته، من اگر بیایم اقتصاد را زیر و رو می کنم. با مسعود رجوی رفتند آنطرف الآن هم دوران نقاهت را طی می کنند.
کارنامه این دولت در عرصه داخلی چیزی است که موضوع بحث ما نیست و خودشان ان شاءالله پاسخ خواهند داد اما موضوع بحث ما در عرصه بین الملل است. در این موج تخریبی که علیه دولت به راه انداختهاند، هیچ چیز را سالم نگذاشتند. همه چیز را زخمی کرهاند حتی افتخارات ما در عرصه بین الملل و عزت آفرینی های بسیار بزرگی که ایجاد شد. 2 سال قبل به همراه هیئت علمی دانشگاهی که در آن تدریس می کنم، به مالزی رفتیم. از جمله جاهایی که دیدم، شهر "بوترا جایا" بود که در واقع دولت- شهر مالزی است. در آنجا به دختری مالزیایی برخودرد کردم که تقریباً همسن دختر خودم بود. از ما پرسید اهل کجایید؟ پاسخ دادیم ایران، تا گفتیم ایران جواب داد: "ایران، احمدینژاد OK، احمدینژاد مردی شجاع و قوی است" یکی از دوستان همراه ما که مخالف احمدینژاد بود، به او گفت "احمدینژاد نه! ایران "خامنه ای" آن دختر با تعجب به من نگاه کرد. آن دوستمان دوباره گفت: "بله، امام خمینی، آیت الله خامنه ای" آن دختر نه امام را می شناخت و نه آقا را، می دانید چرا؟ چون نه سنش به امام قد می داد و نه نظام سلطه اجازه داده است تا دنیا آقا را بشناسند. این دوست که مخالف احمدینژاد بود، نمی خواست بپذیرد که احمدینژاد در اینجا در واقع نماینده تفکر انقلاب امام و رهبری است.
خاطره دیگر مربوط به سفر به بیت الله الحرام است. در مسجد الحرام به یک مصری برخوردم که از من پرسید، اهل کجایی؟ وقتی دانست ایرانیم، گفت احسنت. کاش ما هم یک رئیس جمهور مثل احمدینژاد داشتیم. می دانید چرا شما در دنیا عزیزید؟ برای اینکه در مقابل قدرتهای دنیا رکوع نمی کنید. خوب یادم هست که در همان سفر به یک نیجریه ای برخوردم که وقتی فهمید ایرانیم، به من گفت که وقتی شما آن 15 کماندوی دریایی انگلیس را گرفتید، ما در نیجریه 3 روز جشن گرفتیم. اینها سیلی خوردگان عالمند که بهدنبال حامی و یاور می گردند. امروز ایران و احمدینژاد را به این چشم می بینند. آنوقت عده ای احمق در اینجا اینها را به تمسخر می گیرند. مثلاً در این برنامه ای که بمناسبت دوم خرداد در استادیوم 12 هزار نفری آزادی برگزار شد، غیر از دختر آن آقا که گفت 4 سال پر از نکبت و خواری بر ما گذشت و متأسفانه قانونی در این کشور وجود ندارد که این همه بی احترامی میکنند، برخورد کند و فعلاً در گاراژ باز است، یکی دیگر گفت که 4 سال ما را یک آدم کوتوله، کوچک کرد. می خواهم به این آقای کارگردان بگویم که: ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست، عرض خود میبری و زحمت ما می داری، کرم خاکی به غیر از پرسه در لجنزار چیزی حالیش نمیشه که این حرفها را بفهمه. من نمی دانم چه آدم مزخرفی بود که چنین حرفی را با کمال جسارت زد و الآن هم در سایتها گذاشتند و افتخار می کنند. شما اگر انصاف داشته باشید و به بیرون از ایران قدم بگذارید، می بینید که دنیا به خاطر احمدینژاد طور دیگری به ما نگاه می کند و ما را به چشم قهرمان می نگرند. به چشم انسانهایی که جرأت کرده اند در مقابل نظام سلطه ایستادهاند.
مگر همین گلف نیوز امارات ننوشته که احمدینژاد با سیاست زیرکانهاش ایران در حال تسلیم 2006 را امروز در کنار چین و روسیه به ضلع چهارم ابرقدرتهای مقابل امریکا قرار داد؟ اما باید اشتباه کرد که اینها هم از خود احمدینژاد نشأت می گیرد. منشأ این قدرت همان تکه استخوانهایی هستند که در کانالهای فکه و شلمچه هنوز خوابیده اند. همان بچه هایی که در آخرین لحظات پشت بیسیم به حاج همت می گفتند: سلام ما را به پدرمان امام برسان. همانطور که امام را حتی یکبار هم ندیدند. اما به خاطر امام و خط امام(ره) جان دادند.
در این دولت 15 سرباز انگلیسی که نیم متر به آبهای ما تجاوز کردند، عزتمندانه اسیر شدند و بیش از 2 هفته در پنجه ما بودند اما یادمان نرفته که در دولت گذشته وقتی 8 افسر نیروی دریایی انگلیسی پس از تجاوز به آبهای ما توسط سپاه پاسداران اسیر شدند، دائم ازطریق دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی و وزارت خارجه برای استخلاص آنها تلاش شد و در نهایت آنها را از همین پاویون دولتی فرودگاه مهرآباد و با همان لباس فرم نظامی و خیلی قهرمانانه! تحویل "ریچارد دالتون" سفیر وقت انگلیس دادند. در حالی که آن 15 سرباز را بیش از 2 هفته در اسارت خود نگاه داشتیم و در نهایت با کت و شلوار به کشور خود برگشتند. نیروهای "مارنیز" در دنیا می فهمند وقتی یک سرباز نیروی مخصوص مارنیز را به اسارات بگیری و بعد بهجای لباس نظامیاش با لباس غیرنظامی آزاد کنی، یعنی چه؟! این حرکت به معنی بی حیثیت کردن و گرفتن شرافت یک نظامی است. ما با این کار خود شرافت و حیثیت انگلیسی هایی که دنیا را مستعمره خویش کرده بودند، لکه دار کردیم. اتفاقی که در دنیا بی نظیر بود و تنها با همت و جسارت و ابستادگی این دولت میسر بود و بس.
دیدم برخی از نامزدها در فیلم های تبلیغی و انتخاباتی خود می گویند که چرا به برادران لبنانی وفلسطینی کمک کنیم؟ تو که سال 60 چیز دیگر می گفتی؟ یا اینکه یک آقایی که مدعی آن است که محبوب امام(ره) بوده، می گوید دفاع از فلسطین در اولویت ما نیست. یکی نیست به او بگوید آخر برادر لااقل از اوباما یاد بگیر که می گوید امنیت اسرائیل، سیاست درجه یک استراتژیک ماست. به قول امام علی(ع) هرچه آنها در باطلاشان استوارند، ما در حق خودمان متفرقیم. برادران شما باید معلوم کنید حد یقف آنها به تعبیر آقا کجاست؟ تا کجا می خواهید کوتاه بیایید و عقب نشینی داشته باشید؟ باید بدانید که اگر شما یک قدم عقب بنشینید، آنها 10 قدم پیش می آیند. مگر امام به ما نفرمود که: "نکته مهمی که همه ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم، است که دشمنان ما و جهان خواران تا کی و کجا ما را تحمل می کند و تا چه مرزی استقلال و آزادی را ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همه هویت ها و ارزشهای معنوی و الهی مان نمی شناسند. به گفته قرآن کریم هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما برنمی دارند، مگر اینکه شما را از دین تان برگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیست ها و امریکا و شوروری در تعقیبامان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبیامان را لکه دار نمایند. بعضی مغرضین ما را به اعمال سیاست نفرت وکینه توزی در مجامع جهانی توصیف و مورد شماتت قرار می دهند؛ و با دلسوزی های بی مورد و اعتراض های کودکانه می گویند جمهوری اسلامی سبب دشمنی ها شده است و از چشم غرب و شرق و ایادی شان افتاده است. که چه خوب است این سئوال پاسخ داده شود. که ملت های جهان سوم و مسلمانان و خصوصاً ملت ایران، در چه زمانی نزد غربی ها و شرقی ها اعتبار داشته اند که امروز بی اعتبار شده اند" (پیام قطعنامه)
آقایان روی شاخه نشسته اند و دارند آن را می برند، یکی نیست بپرسد که چرا اصول انقلاب را زیر سؤال می برید؟ اگر اصول را زیر پا بگذارید و حد یقف ها را رعایت نکنید و دائم سیاست تنش زدایی را ترویج کنید، دشمن به شما رحم نخواهد کرد. مگر یادتان رفته است درست 3 روز پس از پذیرش قطعنامه 598، همین که احساس کردند، کم آوردهایم، دشمن تخت گاز دوباره آمد و توانست در عرض چند روز، 65 درصد زمینهایی را که آزاد کرده بودیم، دوباره اشغال کند و چیزی حدود 12 تا 20 هزار اسیر از ما بگیرد. آقایان امروز حرفهایی می زنند که آقای مهدویکنی ناچار میشود بگوید کاش مرده بودیم و این حرفها را نمی شنیدیم. بعد دارید کاری می کنید که نه از تاک نشان خواهد ماند و نه از تاک نشان. شما که نمی خواهید به حزب الله و حماس و... اینها پول بدهید، نمی دهید! ولی لااقل لطف کنید و جبهه اسلام را تضعیف نکنید!
یک آقایی بعد از 20 سال پیدایش شده و می گوید من 20 سال بایکوت و سانسور شده بودم! یکی نیست به او بگوید آن موقع که در خیابانهای این شهر تریلی تریلی شهید می آوردند، تو کجا بودی؟ چرا ما یکبار هم تو را در این مراسم ندیدیم. دائم می گویند که این دولت دشمن تراشی کرده و ماجراجویی می کند. برادر مگر امریکا و اسرائیل زمان احمدینژاد با ما دشمن شده اند؟ شما ناخواسته دارید تفکر انقلابی امام را زیر سئوال می برید. این دشمنان کی با ما دوست بوده اند که اکنون ما آنها را دشمن کرده ایم. آنها که همیشه ما را دشمن دانسته و با ما دشمنی کرده اند. اگر یادتان رفته، بگذارید به کلام امام(ره) را به یادتان آورم:
واقعیت این است که دول استکبار شرق و غرب، ماهیت انقلاب را دارد می گوید. چیزی که امروزه اصل این ماهیت را در کلمات آقایان و در آموزه هایی که در دانشگاه ها به ما می دهند، آنها زیر سؤال می برند. واقعیت این است که در دول استکباری شرق و غرب و خصوصاً امریکا و شوروی، عملاً جهان را به 2 بخش آزاد و قرنطینه سیاسی تقسیم کردند. در بخش آزاد جهان، این ابرقدرتها هستند که هیچ مرز و قدر و قانونی را نمیشناسند و تجاوز به مواضع دیگران را استعمار و استثمار و بردگی ملت ها را امری ضروری و کاملاً توجیه شده و منطقی و منطبق با همه اصول و موازین خود ساخته و بین المللی می دانند. اما در بخش قرنطینه سیاسی که متأسفانه اکثر ملل ضعیف عالم و خصوصاً مسلمان ها در آن محصور و زندانی شدهاند، هیچ حق حیات و اظهارنظری ندارند. همه قوانین و مقررات آنها همه قوانین ریخته شده و دلخواه نظامهای دست نشاندگان و دربرگیرنده منافع مستکبران خواهد بود. متأسفانه اکثر عوامل اجرایی آن بخش، همان حامیان تحمیل شده یا پیروان خطوط استکبار که حتی فریاد زدن ازدرد را در درون این حصارها و زنجیرها جرم و گناه نابخشودنی می دانند."
اگر شما خستهها نبودید، همانطور که امام وعده داد بود، الآن سنگرهای کلیدی جهان را فتح کرده بودیم، البته راه خدا بی سرباز نمی ماند.
نتوان گفت که این قافله وا می ماند، خسته و خفته از این خیل جدا می ماند
این رهی نیست که از خاطره اش یاد کنید، این سفر همره تاریخ به جان می ماند
دانه و دام در این راه فراوان اما، مرغ دل سیر ز هر دام رها می ماند
بروید ای دلتان نیمه که در شیوه ما، مرد با هرچه ستم هر چه بلا می ماند
می گویند ما به امریکای لاتین چه کار داریم؟ رابطه با آنجا چه افتخاری دارد؟ نمی دانند که قدرت یعنی اینکه بتوانی در حیاط خلوت دشمن بازی کنی و این هم ربطی به احمدینژاد ندارد، عنایت خداست که آنجا فضایی مهیا کرده تا بتوانیم جولان بدهیم و دل امریکایی را خالی کنیم. افتخار در این نیست که در کاخ الیزه با ژاک شیراک و یا با جک استراو گپ بزنی، افتخار در این است که بتوانی در مقابل دشمنت ضرب شست نشان دهی. این دوستان ما می خواهند شیر باشند اما بقول مولانا شیر بی یال و دم هستند، چون قد و قواره و نوع و جنس صحبتها و تفکراتشان به این حرفها نمی خورد.
اگر می خواهید احمدینژاد را زمین بزنید، من یک فرمول طلایی می شناسم که اگر پیاده اش کنید، حتماً احمدینژاد را زمین خواهید زد. البته شما ما را به مشورت نمی گیرد و با کسان دیگری مشورت می کنید. اگر این فرمول را اجرا کنید، به شما قول خواهم داد که قطعاً در همان مرحله اول رأی خواهید آورد.
حالااین فرمول طلایی چیست؟
1- اگر احمدینژاد هر 2 هفته یک سفر استانی می رود، شما باید هفته یک سفر استانی بروید.
2- اگر احمدینژاد هر ماه به یک خانواده شهید و ایثارگر سر می زند، شما باید هر هفته سر بزنید.
3- اگر احمدینژاد ماشینش پژو 504 است، ماشین شما باید پیکان باشد.
4- اگر منزل احمدینژاد در نارمک است، منزل شما باید شوش، خزانه یا نازی آباد باشد.
5- اگر احمدینژاد دست پدر شهید را می بوسد، باید پای پدر شهید را ببوسید.
6-اگر احمدینژاد هولوکاست را زیر سؤال می برد، شما باید اصل موجودیت اسرائیل را زیر سؤال ببرید.
7- اگر جایی احمدینژاد در برابر مصر و اردن و عربستان نرمش نشان داد، شما باید سرسخت باشید.
8- اگر احمدینژاد در سازمان ملل، دانشگاه کلمبیا و ژنو با سخنانس دنیا را بهم ریخت و قلوب مستضعفین را فتح کرد، شما باید در هر سخنرانی بین المللی خود چنین کنید.
9- اگر احمدینژاد روزی 18 ساعت خستگی ناپذیر می دود و کار می کند، شما باید 20 ساعت کار کنید. اگر چه می دانیم این مدل کارکردن احمدینژاد به سن و سال شما نمی خورد و شما پیرتر از این حرفها هستید.
10- اگر احمدینژاد به سیلی خوردگان و مستضعفین عالم، جرأت و جسارت بخشیده است، شما باید در صدد متحد ساختن آنها و ایجاد یک جبهه بین المللی مقاومت باشید.
11- اگر احمدینژاد خود را خادم ملت می داند، شما باید خود را نوکر ملت بدانید.
12- اگر جاهایی ازاصول انقلاب و منافع ملت عقب نشینی کرد، شما باید پیش روی کنید.
13- اگر احمدینژاد پروژه هسته ای را پیش برد، باید ما را به قدرت الهی تبدیل کنید.
14- اگر احمدینژاد توانست ما را به عضویت باشگاه فضایی در آورد، شما باید مار ا به قدرت فضایی تبدیل کنید.
کلمات کلیدی :
» نظر